تربیت ایمانی کودک
از
از مهمترین موضوعات تربیت از لحاظ محتوا، تربیت ایمانی کودک است چرا که مبتنی بر شکلدهی عادتهای نیک، نهادینه کردن عقیده صحیح در اعماق ذهن و قلب او، جهتدهی او به سوی اخلاق والا و فعال کردن آن در تمام رفتارهایش است، در این مرحلهی سنی است که کودک، ساختمان چشمانداز خود به جهان را بنا میکند و از رهگذر آن، رفتار، اخلاق و برخوردهایش را پایهگذاری میکند و بر حسب تحقق آنها در دنیای واقعی کودک، سعادتش در دنیا و میزان رستگاریاش در آخرت رقم میخورد، و از آنجا که این امر وظیفهی پدران و مادران است قرآن آن را یادآور شده و میفرماید:{يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ } خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مىكند (نساء: 11)، و حتی پیامبر بر آن تصریح نموده و فرموده است: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ إِلَّا يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ» هر نوزادي بر فطرت سالم (اسلام) به دنيا ميآيد اما والدينش، او را يهودي، نصراني يا مجوسي (زرتشتي) بار ميآورند. این حدیث بیانگر چند امر است از جمله:
- ایمان در انسان فطری است و هر کس از ایمان روی گرداند درواقع به یکی از آفتهای بشری روی آورده است.
- حدیث یادشده، مسئولیت پدر و مادران و نقش مهم آنان در تربیت را بیان داشته است.
- به تأثیر محیط در تربیت اشاره کرده است.
از فضل و لطف خداوند بر انسان اینست که قلب او را در اوایل تولدش بدون نیاز به هیچ دلیل و برهانی به روی ایمان گشوده است، بر همین اساس بر پدران لازم است که به بهترین صورت، اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند تا فطرت کودک آلوده نگردد و میباید این فطرت را پاکسازی کنند و فرزندانشان را بر اساس دین صحیح مبتنی بر نصوص قرآن و سنت تربیت نمایند و بر تربیت محیطی که مفاهیم خود را از محیط میگیرد تکیه نکنند چرا که اسلام تقلیدی و ارثی، فرزندان را از انحراف در عصر بیمحدودیت و دهکدهی جهانی حمایت نمیکند و مانع ذوب شدن هویت و ضعف شخصیت نمیشود.
براستی که قلب پاک کودک، جواهری بدون نقش و نگار است و قابلیت هر نقش و نگاری را دارد لذا اگر خیر و علم بدان وارد شود کودک بر آن پرورش یافته و در دنیا و آخرت خوشبخت میگردد و پدر و مادر و همهی معلمان و مربیان او نیز در پاداش آن شریک هستند اما اگر نادیده گرفته شود و شر و بدی بدان قلب وارد شود به بدبختی و هلاکت درمیافتد و بار گناه آن بر دوش سرپرست او نیز قرار میگیرد چرا که بهترین اصلاح چیزیست که در خردسالی انجام میپذیرد اما اگر کودک به حال خود رها شود و در نتیجهی آن به انحراف درافتد اصلاح او در بزرگسالی دشوار خواهد بود.
کودکی که در خانوادهای متدین و پایبند به آموزههای اسلامی صحیح پرورش مییابد از پدر و مادرش در همه چیز تقلید میکند و مفاهیم خاص خود را از طریق پدر و مادرش شکل میدهد، البته افرادی را مییابیم که مفاهیم شرعی را به روشی شدید و سفت و سخت به کودکان خود ارائه میدهند که نتیجهای عکس بر آنها میگذارد، کما اینکه هرگاه کودک در حالی پرورش یابد که پدر و مادرش پایبند به آموزههای شرعی نباشند دشوار خواهد بود که در آینده به دین روی بیاورد و مجذوب آن گردد چرا که در کودکیاش اثری از دیدن ندیده است لذا هیچ رویکرد دینیای در او شکل نگرفته است.
رشد دینی
در کودکان
دین نزد کودک با یک اندیشه یعنی اندیشه وجود خدا آغاز میشود سپس دیری نمیپاید که اندیشههای دیگری همانند آفرینش، آخرت، فرشتگان و شیاطین در کنار اندیشه وجود خدا هویدا میگردد، جلوههای رشد دینی در کودکی با چهار ویژگی متمایز میگردد:
- واقعگرایی: چنانکه کودک لباسی از واقع محسوس به مفاهیم دینیاش میپوشاند و هرچه بیشتر رشد کند حقیقت را بیشتر درک میکند و آن را در مرحله نوجوانی بیشتر مورد اهمیت قرار میدهد.
- ظاهرگرایی: اینگونه که کودک از عبادت کردن و دعا نمودن بزرگترها تقلید میکند بدون اینکه معنای آن را درک نماید یا احساس تعالی معنوی کند، لذا مربی میبایست که از تمایل کودکان در این مرحله استفاده نماید تا ارکان اسلام، اخلاق اسلامی، ارکان و اثرات ایمان را به کودکان یاد دهد.
- منفعتطلبی: چنانکه کودک، خوشحالی پدر و مادر، معلم خود و اطرافیانش را بخاطر انجام برخی عبادات درک میکند لذا آن عبادت را بدین خاطر انجام میدهد که او را دوست بدارند و یا آنرا به عنوان وسیلهای برای دستیابی به برخی منافعش یا دفع تنبیه برای اشتباه خود بکار میگیرد.
- تعصب: چنانکه کودک بخاطر نیاز غریزی و فطریاش به وابستگی و ولاء برای دینش تعصبی درونی دارد و بالاترین صورت وابستگی، ولاء برای خداوند است.
بر اساس آنچه گذشت اهمیت تمرکز بر تربیت ایمانی را درک میکنیم و درمییابیم که پدر و مادرها و مربیان میبایست با جدیت برای نزدیکسازی ایمان به کودکان تلاش نمایند بویژه در این دوره که فتنهها و بازدارندههای منفی زیاد شده و اسلوبهایش متنوع گشته است. از مهمترین اموری که باید والدین انجام دهند عبارتند از: اول: پالودن فطرت در نفس کودک، که در آموزش توحید به کودک جلوهگر میشود، دوم: استوارسازی ایمان با بیان ارکان ششگانه ایمان، که بر نهادینه کردن دوست داشتن الله و پیامبرش و آموزش قرآن مبتنی میباشد.
بنابراین وجود فطرت دینیِ نهفته در نفوس به پدر و مادرها کمک میکند که وظیفه تربیتی خود را به انجام برسانند چرا که فطرت به غریزه دینداری اشاره دارد، و این غریزه همانند سایر غرایز دیگر تغییرناپذیر است اما جهتدهیپذیر و توسعهپذیر میباشد و میتوان این فطرت را در صورتهای مختلفی جز آن صورتی که بخاطر آن آفریده شده استفاده کرد. در حالی که اسلام به جهتدهی نمودن فطرت به آن سمتی فرا میخواند که بخاطرش آفریده شده است.
از مهمترین اموری که میبایست کودک مسلمان بر اساس آن پرورش یابد ارکان ششگانه ایمان و مهمترین آنها ایمان به خداوند است چرا که ایمان به خدا و دوست داشتن اوست که پس از حاصل شدن آن، سایر ارکان ایمان را به دنبال میآورد، و الله متعال دوست داشتن خویش را از استوارترین ضوابط ایمان و تسلیمپذیری برای خود قرار داده است، بدین معنا که محبت و دوست داشتن خداوند برای عبادت او و دشمنی با دشمنانش لازم میباشد و واجب گردانده که این محبت فراتر از هر محبوبی در دنیا باشد، چنانکه میفرماید: قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (توبه: 24) {بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش میداريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه
وى دوستداشتنىتر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را (به اجرا در) آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمىكند}، و اولین صفت بندگانی که از آنان راضی است را محبت و دوست داشتن خدا از سوی آنان معرفی نموده است و میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (مائده: 54) {اى كسانى كه ايمان آوردهايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى (ديگر) را میآورد كه آنان را دوست میدارد و آنان (نيز) او را دوست دارند (اينان) با مؤمنان فروتن (و) بر كافران سرفرازند، در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمیترسند اين فضل خداست که آن را به هر كه بخواهد مىدهد و خدا گشايشگر داناست}، و بیان داشته که توحید خالصانه جز با یگانه دانستن خداوند در محبت مطلق ممکن نمیباشد چنانکه میفرماید: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ {و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى (براى او) برمىگزينند و آنها را چون دوستى خدا دوست میدارند ولى كسانى كه ايمان آوردهاند به خدا محبت بيشترى دارند} (بقره: 165)، عبادتی که الله متعال ما را بخاطر آن آفریده بالاترین مرتبه محبت و دوست داشتن است چرا که اصل و روح توحید، خالص گردانیدن محبت برای الله است و این، اصل خداپرستی میباشد بلکه حقیقت عبادت است و توحید، کامل نمیشود تا اینکه محبت بنده به پروردگار کامل گردد و بر تمام محبتها و دوست داشتنها پیشی بگیرد و بر آنها چیره باشد به گونهای که سایر امور دوست داشتنیِ بنده، تابع این دوست داشتن و محبتی باشد که سعادت و رستگاری او در گرو آن است.
این محبتِ مبتنی بر ایمان از بزرگترین وسایل اصلاح رفتار فرزندان و استوارسازی آنان بر دین اسلام و طاعت خدا و رسولش است، پس هر کس که نهال محبت خدا و رسولش در قلب او کاشته شود در عقیده، عبادت و اخلاقش بر مسیر راست و درست است و هر اندازه در برخی مسائل و جزئیات به انحراف برود و هر اندازه غفلت ورزد اما محبتی که در باطن اوست حتماً وی را باذن الله بر مسیر پایداری و راه راست میآورد چرا که محبت دارای بازدارندههایی درونی است نه اینکه فقط محدود به بیرون باشد.
چشماندازی که عقیده اسلامی برای هستی ارائه میدهد بواسطه موافقت آن با فطرت و طبیعت انسان و نیز بواسطه سازگاریاش با عقل سلیم و متناقض نبودن با آن متمایز میگردد، همچنین با مزیتهایی متمایز میگردد که در هیچ عقیده دیگری یافت نمیشود چنانکه نظامهای فکری، عقیدتی، ارزشی و تشریعی در آن به تکامل رسیده است، چونکه نظامی فکری و عقیدتی است که تفسیری همهجانبه از آغاز
هستی، سرانجام آن و حقایق درون و ماورای آن ارائه میدهد و همچنین تفسیری برای آغاز و پایان زندگانی انسان بیان میدارد سپس هدفی که هستی بخاطر آن آفریده شده و هدفی که انسان برای تحقق آن خلق گردیده را مشخص مینماید و بدین گونه به سؤالات وجودی انسان که میبایست به سبب طبیعت عقلی او بدانها پاسخ داد پاسخ میدهد چنانکه انسان نمیتواند در این زندگانی به آرامش برسد مادامی که جوابهایی کافی و شافی به این سؤالات نیابد و بدانها اطمینان حاصل نکند در غیر این صورت در حیرتی دائمی و نگرانی پیاپی زندگی خواهد کرد زیرا معنا و مفهومی برای این زندگانی نیافته است.
نتایج
تربیت ایمانی
نتایج چندی هست که شخص تربیتیافتهی ایمانی برمیگیرد عبارتند از:
- اول: اقدام و شتاب در انجام امور خیر، یعنی شخص هر دروازهای را میکوبد که او را به رضایت و رحمت خداوند نزدیک میسازد.
- دوم: تقویت مانع درونی؛ چرا که ایمانِ زنده است که رفتار انسان را کنترل و ضابطهمند میگرداند.
- سوم: زهد و پارسایی در دنیا: چنانکه قلب شخص به دنیا وابسته نمیشود و نمیگذارد که دنیا، محور توجهات و اساس برخوردهایش گردد.
- چهارم: تأیید الهی، چنانکه الله متعال کار و بار بندهاش را عهدهدار میشود طوری که مصلحت حقیقی او را برایش تحقق میسازد و سعادت دنیا و آخرت را به او ارزانی میدارد.
- پنجم: روی نهادن به الله؛ زیرا هر اندازه ایمان افزایش یابد اعتماد بنده به خداوند، تمایلش به او و رویگردانیاش از مردم افزایش پیدا میکند.
- ششم: محو ظواهر منفی و اندک شدن مشکلات میان افراد؛ زیرا هر اندازه که ایمان در قلبها افزایش یابد تأثیر هواهای نفسانی بر آن کاهش پیدا میکند، اراده قوی میگردد و صاحب آن را به سوی اخلاق نیکو و والا سوق میدهد.
- هفتم: تأثیر مثبت در مردم؛ زیرا مؤمن قوی برای اصلاح نفس خود و اصلاح اطرافیانش تلاش میکند.
- هشتم: احساس آرامش و اطمینان؛ زیرا هر اندازه این اعتماد ایمانی در قلب بنده جایگیر شود هراسهایی که مردم را میترساند از او زدوده شده و از بین میرود
بر پدران واجب است اموری را به فرزندانشان آموزش دهند که ایمان آنان را رسوخ ببخشد، رفتار و اخلاقشان را راست و درست گرداند و احساس آنها به منتسب بودن به امت محمد را تقویت نماید، و در پیشگام این امور میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- آموزش ارکان ششگانه ایمان، و ایمان مجمل و کلی به اینکه شریعت، همهجانبه است و با فطرت و طبیعت انسانی سازگار میباشد البته باید از تلقین صوری این امر که فاقد روح ایمان است دوری جُست و توجه نمود که این امر به روشی عملی که دلها را بیدار میکند، عقلها را به حرکت میاندازد و رفتار را پالایش میکند انجام پذیرد.
- تربیت فرزندان بر محبت پیامبر، اهل بیت او، همسران و اصحابش بدون غلو و بیانصافی در مورد آنان.
- تربیت فرزندان بر بزرگداشت دین و شعائر آن، و بر حذر داشتن آنها از سبک شمردن، توهین و بیتفاوتی نسبت بدان.
- فرزندان را آموزش دهند که ایمان واجب جز با اعمال صالح کامل نمیشود و ایمان با طاعت و عبادت افزایش مییابد و با گناه کاهش پیدا میکند چرا که تربیت ایمانی صحیح، ضروری است تا که نتیجه و اثرش در اخلاق، رفتار و عبادت شخص ظاهر گردد.
- نهادینه کردن ایمان به روز آخرت و بزرگداشت آن در نفوس کودکان و پیوند دادن جزاء در آن به اعمالی که شخص در دنیا انجام میدهد، چنانکه هر کس نیکوکار باشد به بهشت میرود و هر کس بدکار باشد رهسپار جهنم میگردد.
- تأکید بر مراقب دانستن خداوند بر بندگان، و اینکه خدا آنان را میبیند و صدایشان را میشوند و هیچ چیزی از حال و وضع آنها از وی پنهان نیست.
- تعمیق و ریشهدار کردن این احساس که او بر حق است زیرا این امر سبب میشود با چنگ و دندان دینش را بگیرد و از دست ندهد.
اسلوبهای تربیتی
برای کاشتن نهال ایمان
میتوان این اسلوبها را به دو مرحله تقسیمبندی کرد، نخست پیش از سن تمییز و دوم مرحلهی پس از آن است.
از اموری که به نهادینه کردن ایمان پیش از سن تمییز کمک میکند عبارتست از:
- توضیح نامهای دارای پیشوند عبد که در محیط خود میشنود همچون عبدالله، عبدالرحمن و عبدالکریم و تلاش برای توضیح دادن کلی معانی آنها، همچنین توجهورزی به شنیدن اذان از سوی او و یاد دادن اذکار روزانه و دعاها به او و مداومت بر آنها و ذکرشان در حضور خود وی، و نیز یادآوری کردن نعمتهای خداوند به کودک به ویژه هنگام غذاخوردن، چونکه غذا خوردن زیاد تکرار میشود، و آموزش بسم الله گفتن به وی در آغاز غذا خوردن و الحمدالله گفتن در پایان غذا.
- حفظ کردن برخی سورههای قرآن به کودک همراه با فهماندن این مسئله که قرآن، کلام الله است و اولین سورههایی که به او یاد داده میشود فاتحه، اخلاص، فلق و ناس باشد. همچنین برخی اشعار و اناشید را میتوان به او حفظ کرد تا بدین گونه معانی و مفاهیم ایمان صحیح را به کودک یاد داد.
- بهتر است که نام خداوند در مواقع شادی و خوشحالی برای کودک گفته شود و میبایست در سن کودکی، نام الله را با خشونت و تنبیه همراه نساخت پس نباید زیاد از خشم، عذاب و آتش جهنم الله سخن نگفت.
- ارشاد کودک به زیبایی در آفرینش، قدرت و دقت هستی تا که میزان عظمت و قدرت خالق را احساس کند و الله را دوست داشته باشد چرا که الله او را دوست دارد و همه مخلوقات را مسخّر او گردانیده است.
- آموزش دادن کودک بر آداب رفتاری و عادت دادنش به مهربانی، همکاری، آداب گفتگو و گوش فرا دادن، و کاشتن نهال الگومداری اسلامی از طریق الگوی نیک؛ امری که سبب میشود کودک در فضایی زندگی کند که فضیلت بر آن حاکم است در نتیجه، هر خوبی و خیری را از اطرافیانش بر میگیرد.
اما پس از سن تمییز: اسلوبهای دیگری به موارد یادشده اضافه میشود که تأمل و اندیشیدن در آنها برجسته است از جمله:
- آموزش دادن میزان عظمت این جهان، آفرینش دقیق و نظم شگفتانگیز آن به کودک، تا که به بزرگداشت الله متعال روی بیاورد، الله میفرماید: صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ (نمل: 88) {(اين) صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است}.
- یادآوری حکمتهای خداوند در افعال و در مخلوقاتش تا که کودک، الله را دوست بدارد و او را حمد و ستایش کند همانند حکمت آفرینش شب و روز، خورشید و ماه، آفرینش حواس: شنوایی، بینایی، زبان و امور دیگر. الله میفرماید: أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ {آيا در خودشان به تفكر نپرداختهاند خداوند آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده است} {روم: 8}.
- استفاده از فرصتهای پیشآمده برای جهتدهی و ارشاد کودک از طریق رویدادهای جاری با شیوهای حکیمانه که خیر و خوبی را برای او، دوستداشتنی و شر و بدی را نزد او، نفرتانگیز میسازد. مثلاً: هرگاه بیمار شود قلبش را به خداوند وابسته میگردانیم و به او دعا را یاد میدهیم و حسن ظن (گمان نیک) و رقیه شرعی را به او میآموزیم. و هر زمان که شیرینی یا میوهای که میخواهد به او میدهیم شکر این نعمت را از او میخواهیم و برایش بیان میداریم که از الله متعال است، البته پدر و مادر باید از آموزش دادن مفاهیم ایمانی به او در هنگام رویدادهایی که به نسبت کودک دردناک است دوری نمایند چرا که او، قدرت و آگاهی کامل برای تمییز (تشخیص) را ندارد.
- میبایست برای عادت دادن کودکان به عادتهای اسلامی، به انجام عملی آن بپردازیم لذا برای مربی شایسته است که با رفتار خود، نمونه و الگویی نیک ترسیم کند که کودک به او اقتدا نماید چرا که پیوند دادن میان دین و ارزشهای اخلاقی از طریق رفتار و برخورد باعث میشود که تربیت ما به تربیتی صادقانه و عاری از نظری بودن صِرف بدل گردد.
- استفاده از داستانهای هدفمند برای تغذیهی کودکان با امور مطلوب و دوری آنها از امور نامطلوب، و میبایست داستان را بصورتی نمایشی و تأثیرگذار ارائه کرد همراه با بیان رویکردها و ارزشهایی که داستان در بردارد و از طریق اناشید (سرود بدون موسیقی) صورت پذیرد که میتواند نهال الگوی والا و اخلاق نیکو را در وجود کودک بنشاند، همچنین میتوان کودک را با پیامبر از طریق بیان سیره وی آشنا نمود تا او را دوست بدارد و از او اطاعت کند، بویژه اموری که مرتبط به کودکی پیامبر است و نیز برخوردهای وی با کودکان و مهربانی ورزیدن او به آنان، توصیف هیئت و شمایل وی و بیان مواضع اخلاقی والایش، همچنین میتوان داستانهای صحابه، مادران مؤمنان و اهل بیت را به کودک گفت.
- میانهروی در تربیت دینی کودکان و تحمیل نکردن اموری که بیش از توان آنها است، پس فراموش نکنیم که بازی و سرگرمی، دنیای اصلی کودک را شکل میدهد لذا او را با اموری که خلاف رشد طبیعی و روانی اوست آزار ندهیم، اینگونه که تکالیف سنگین بر دوش او بگذاریم و در زیاد مانعتراشی نماییم که کودک را از نیازهای اساسیاش محروم میگرداند چرا که غلو و زیادهروی در این کار و انتقاد بسیار کردن، به منفیگرایی و احساس گناه میانجامد، و معمولاً این امر برای فرزند اول خانواده پیش میآید چنانکه برخی پدران، حماسی و احساسی رفتار میکنند تا نمونهای از انسان کامل را از فرزند خود بسازند.
- میبایست کودک را بر صفت خودش رها نماییم و دخالت پیاپی از سوی بزرگترها بر او نباشد، بدین معنا که فعالیتهایی برای کودک مهیا شود که زمینه را برای استعدادیابی او و درک محیط پیرامونش فراهم میآورد و این امر سبب میشود که تواناییها و استعدادات کودک هویدا گردد.
- تشویق کودک، تأثیر نیکی در نفس او بر جای میگذارد و او را به نهایت تلاش جهت انجام عمل مطلوب تشویق مینماید، و هر اندازه که کنترل رفتار کودک و جهتدهی و ارشاد او مبتنی بر محبت و ثواب باشد به کسب رفتار درست بهصورتی بهتر میانجامد، و باید به کودک کمک کرد که حقوق خود را یاد بگیرد تا بایدها و نبایدها را و امور درست و نادرست را بشناسد البته باید احساس کرامت و جایگاه را به کودک داد و همراه با کنترل درست و دوری از لوس کردن او باشد.
- کاشتن نهال احترام به قرآن کریم و بزرگداشت آن در قلب کودک، تا مقدس بودن آنرا احساس کند و به اوامر آن پایبند گردد البته با اسلوبی ساده و جذاب باشد، تا که کودک بداند اگر تلاوت را به نیکی ادا کند به درجه فرشتگان نیکمنش میرسد و عادت میکند که به ادب تلاوت – از استعاذه گرفته تا بسم الله گفتن و احترام به قرآن و با دقت گوش دادن – حریص باشد و کودک را بدینگونه به شنیدن آیاتی از قرآن عادت میدهیم چرا که این امر تواناییهای لغوی او را افزایش میدهد و او را به خواندن تشویق میکند، همچنین میتوان تفسیر برخی آیاتی را که دربردارنده مفاهیمی عقیدتی هستند از میان سورههایی که حفظ میکند به او یاد داد همانند فاتحه، اخلاص، فلق و ناس. و نیز میتوان داستانهای قرآن کریم را بصورتی ساده و قابل فهم و بصورت مکرر و با شیوههای مختلف برای کودک بیان نمود.
- میتوان از شیوه سؤال و جواب هم بهره گرفت، و حریص باشیم که سؤال، دربرگیرنده معلوماتی باشد که خواستار رساندن آنها هستیم و جواب نیز در کلماتی بسیار مختصر ارائه شود و متناسب با سن و سال و سطح درک کودک باشد، زیرا تأثیر زیادی در دستیابی کودک به ارزشها، اخلاق نیک و تغییر رفتارش به سوی بهتر شدن دارد.
- همچنین میتوان به آموزش از طریق بازی با رنگها پرداخت چنانکه عکس مورد نظر که میخواهیم رنگ شود شامل مفاهیمی ایمانی باشد و در هر بار متنوع میگردد، و نیز میتوان کودک را از طریق مسابقهها که مجال گسترده و متنوعی دارند آموزش داد و بهتر است که مسابقات، حرکتی و پُر جنب و جوش باشد چون کودک آن را دوست دارد و به آن واکنش مثبت نشان میدهد.
- برای کودک، برخی احادیث اعتقادی یا بخشی از آنها را متناسب با سطح اندیشیدن او با شیوهای ساده، دوستداشتنی و مختصر شرح میدهیم که در حد فهم او باشد، همچنین میتوان او را از طریق تکرار عبارتهایی که موجب رشد ایمان است آموزش داد تا که در درون او نهادینه شود سپس او بصورت خودکار آنها را بکار گیرد همانند: «بر الله توکل کن» «الله بر هر چیزی توانا است»، و میتوان با کمک پدر و مادر و مربی کاری کرد که کودک به تزئین اتاق خوابش با عبارتها و جملاتی ایمانی بپردازد همانند: «من مسلمانم»، «من پروردگارم را دوست دارم»، «ارکان ایمان»، اینها وسایلی آموزشی هستند که با مشاهده بسیار، در ذهن کودک نقش میبندد.
- اینکه به کودک بیاموزیم بلا از هیچ کس به دور نیست بلکه خداوند همه مردم را در این دنیا با بعضی مصیبتها و محنتها دچار بلا و آزمایش میکند، و به او یاد دهیم که الله هیچ چیزی را جز برای حکمتی رسا مقدّر نمیسازد، و در وجود او این را نهادینه کنیم که جلب کنندهی نفع و دفع کنندهی ضرر فقط الله است و اینکه رحمت خدا بر خشم او پیشی گرفته است، و نیز برای او شرح دهیم گشایش همیشه پس از مصیبت میآید و این، سنتی همیشگی است، و در او حسن ظن (گمان نیک) به الله را تقویت کنیم زیرا این نیز عبادت است در نتیجه در او این مسئله را جایگیر نماییم که انتخاب الله بهتر از انتخابهای ما برای خودمان است، و به او یاد دهیم که انسان میبایست به صبر آراسته گردد و در برخورد با مصیبتها، اسباب شرعی را بکار ببندد و به رضایت آراسته شود و پاداش آن را از خداوند بخواهد و در آخر، چنگ زدن و مداومت بر دعا را به او یاد دهیم چرا که دعا همیشه برای بنده تجارت سودمندی است.
ابزارهای
تربیتی
از مهمترین ابزارهای تربیتی که به کاشتن نهال ایمان در نفس کودک کمک میکند عبارتست از:
- الگوی نیک: الگوی نیک از مهمترین و تأثیرگذارترین اسلوبها برای نفس کودک قلمداد میشود و پیامبر اهمیت الگو در زندگی کودک را یادآوری نموده است چنانکه در حدیث عبدالله بن عامر آمده است: «مادرم روزی مرا صدا زد و رسولخدا نزد او بود، گفت: عبدالله بیا تا چیزی به تو بدهم. پیامبر فرمود: میخواهی چه چیزی به او بدهی؟ گفت: خواستم به او خرما بدهم، فرمود: «تو اگر چیزی به او ندهی یک دروغ بر تو نوشته میشود»، در روایت دیگری آمده است که: «هرکس به کودکی بگوید بیا چیزی به تو بدهم اما چیزی به او ندهد دروغگوست». بنابراین الگو، اسلوبی فعال و پویا است و در حدیث یادشده بر اهمیت صدق و راستی بویژه با خردسالان تصریح شده است.
- پند و اندرز صادقانه: پند و اندرز میتواند با صورتهای بسیاری ارائه شود، یا اینکه با اسلوب مستقیم و معمول ارائه شود، یا از طریق ضربالمثل، یا در میان داستانی گفته شود، یا با اسلوب گفتگو و موارد دیگر، و ما میبایست به گونهای کودک را پند و اندرز دهیم که خسته نشود.
- تشویق و تنبیه: و ممکن است که از این دو اسلوب با نام ثواب و عقاب (پاداش و مجازات) تعبیر شود و این اسلوب از بارزترین اسلوبهای عاطفی بشمار میرود چنانکه به شکل مستقیم با فطرت انسان تماس پیدا میکند که خداوند او را بر آن سرشته است یعنی دوست داشتن سودرسان و تنفر از زیانرسان. البته میبایست که این امر با عدالت، حق و بدون افراط و تفریط باشد، کودک دارای نفس لطیف و نازک است لذا نباید او را ترساند چرا که ممکن است تأثیر عکس بر نفس او بگذارد بنابراین باید جنبه تشویق چیره باشد زیرا کودک در این مرحله از عمر خود به تشویق بیشتر از تنبیه و ترساندن نیازمند است.
- تمرین، عادت دادن و اجرا: عادت دادن کودک به اینکه بر کسب رضایت الله متعال، ترس و شرم از او و اعتماد و تکیه کردن بر خداوند در همه حال حریص باشد و بداند که تمام امور به دست الله است، قدرت و صلابتی به او میبخشد که بوسیله آن در برابر هر مصیبتی پایداری میورزد و رضایت و یقینی به او ارزانی میدارد که قلبش با آن آرام میگردد و نفسش با آن مزهی سعادت را میچشد.
- تکرار: اسلوبی است که علم حدیث و تجربههای بسیار بر مفید بودن آن در آموزش و نهادینه کردن علم در نفس انسان تأکید نموده است.
- گفتگو و مناقشه: گفتگو با کودک دایرهی درک او را گسترش میدهد و کرانههای شناخت را به روی او میگشاید اما میباید که در حین گفتگو به نظر کودک و خود او احترام گذاشت، به نیکی به او گوش فرا داد و به آرامی با او گفتگو کرد، برای این که گفتگو به ارتباطی موفق و پویا با کودک بینجامد میتوان مابین گفتگو به تربیت و ارشاد کودک پرداخت.
- کتاب: وجود کتابخانهای آماده به شکلی که متناسب با نیازهای علمی، فرهنگی و ایمانی کودک باشد بسیار مهم است، و بهتر است که متنوع «مواد شنیداری، دیداری و دیجیتال» باشد، و مهم است که کتابخانه دارای مجموعهای از داستانها باشد چرا که داستان، وسیله تربیتی تأثیرگذار و مهمی است، و داستانهای هدفمند از سیرهی پیامبر و اصحابش فراوان است.
- فناوری مدرن و ابزارهای تربیتی: وسایل مدرنی هستند که در انتشار افکار و در نهادینه کردن و نزدیکسازی معنایی برای کودک کاربرد دارند تا جایی که کودک را قادر به فهم افکار و درک مفاهیم میسازد، چنانکه افکار و مبانی به صورتی چشمنواز و با رنگآمیزیهای جذاب ارائه میگردد که کودک را بسوی خود میکشد و او را در حالت روانی مناسبی برای پذیرش آنها قرار میدهد.
- انگیزههای فطری: انگیزههای متعددی در کودک هستند که میتوان از آنها بهرهبرداری کرد از جمله: بازی کردن، همکاری، تقلید و موارد دیگر.. کودک از طریق بازی میتواند دنیای پیرامون خود را کشف کند و تصورات و میزان درک خود را بیان دارد، و میتوان از این خصلت برای توضیح معانی صحیح پیرامون زندگی و جهان و نیز کاشتن نهال ارزشها در نفس کودک بهره جُست البته با اسلوبی ساده و مناسب، چرا که بهره گرفتن از مواضع و رویدادها اگر به صورتی نیکو برای یادآوری و ارشاد کودک استفاده گردد تأثیری قوی در نفس کودک بر جای میگذارد.
- دعا کردن: دعا، دلیل نیازمندی بنده به پروردگارش و امید او به فضل خداست، و الله متعال بندگانش را بر دعا تشویق نموده و به آنان وعدهی استجابت داده است چنانکه میفرماید: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر: 60) {و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم}، دعا از بزرگترین وسیلههای مربی برای رسیدن به هدف تربیتی اوست و وسیلهایست که بزرگترین مربیان یعنی پیامبران برای ثبات بر ایمان و توحید بکار بردهاند، خداوند میفرماید: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ (ابراهیم: 25) {آنگاه را كه ابراهيم (پس از بناي كعبه) گفت: پروردگارا، اين شهر (مكّه نام) را محلّ امن و امان گردان، و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاهدار}، لذا دعا برای کودک از مهمترین جلوههای احسان در تربیت اوست.
- نمایش و تقلید: کودک بر حسب سرشت خود، تقلید را دوست دارد لذا به او – مثلاً – فرصتی داده میشود تا نقش امام مسجد را ایفا کند و به نماز خواندن و خطبه گفتن بپردازد یا نقش معلم را بر عهده بگیرد و به شرح و تعلیم اقدام کند و مواردی این چنینی، چرا که این امر سبب رسوخ و نهادینه شدن مفاهیم نزد او میشود و ارزش این کارها نزد او حفظ میگردد.
ویژگیهای
مربی
- مهربانی و نرمش: زیرا تربیت اگر با اخلاق مهربانانه و نرم همراه نباشد ثمرهی نیکویی نمیدهد پس میبایست دلها آکنده از رحم و مهربانی باشد، اقرع بن حابس به پیامبر مینگرد که در حال بوسیدن حسن و حسین است و میگوید: من ده فرزند دارم که تا کنون هیچ یک از آنان را نبوسیدهامف پیامبر فرمودند: «هر کس رحم نکند به او رحم نخواهد شد»، و نیز فرمودهاند: «خدای رحمان به رحمکنندگان رحم میکند به کسانی که در زمین هستند رحم کنیم تا آن کس که در آسمان است به شما رحم نماید».
- بردباری و گذشت: سرورمان پیامبر به اوج قلهی این اخلاق رسیده است، از انس روايت شده است که گفت: من با پيامبر راه ميرفتم، ايشان ردايي نجراني بر تن داشت که داراي حاشيهاي ضخيم بود، يک اعرابي به ايشان رسید و رداي پيامبر را گرفت و سخت کشيد، به دور گردن مبارک پيامبر نگاه کردم، از شدت کشيدن، حاشيهي ردا بر دور گردن ايشان اثر گذاشته بود؛ سپس گفت: اي محمد! امر کن از مال خدا که نزد توست به من داده شود! پيامبر به طرف او رو کرد و تبسم فرمود و دستور داد که چيزي به او ببخشند). و از اموری که به بردباری مرتبط است گذشت میباشد. الله متعال میفرماید: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ (اعراف: 199) {گذشت پيشه كن و به (كار) پسنديده فرمان ده و از نادانان روی برتاب} و برای اینکه بردباری محقق گردد رسولخدا به خشمگین نشدن و نهی از خشم تشویق نموده است، چنانکه در حدیث صحیح آمده است که مردی به پیامبر گفت: مرا نصیحت کن، وی فرمود: «خشمگین مشو» و چند بار همین را برایش تکرار نمود.
- صبر: مربی میبایست در هنگام تربیت یا آموزش فرزندانش به صبر و شتابزده نبودن آراسته باشد، مربی باید برای آشکار شدن نتایج و دستیابی به هدفش از تربیت، عجله ننماید چرا که ناامیدی و احساس شکست در وجود او رخنه میکند و مربی اگر بدون صبر باشد همانند مسافر بدون توشه است.
- عدالت: اگر مربی بدون سببی روشن بین دو یا چند کودک فرق بگذارد تأثیر کاهش مییابد، انسجام میان کودکان تربیتیافته از دست میرود و ظلم هم در هر چیزی باشد آن را فاسد میگرداند.
- امانتداری: بر مربی واجب است که در برخوردش با کودک تحت تربیت، صادق و امانتدار باشد زیرا امانتداری از صفات رسولان تبلیغگر است و خواستهای اساسی برای نیکو گرداندن عمل و دستیابی به هدف و موفقیت در آنست.
- تقوا و پرهیزگاری: کسی که تقوای خدا داشته باشد او را از جایی که گمان نمیکند توفیق میدهد چرا که تقوا همراه توفیق، صلاح و موفقیت در دنیا و آخرت است.
- اخلاص: چرا که عمل مادامی که برای الله نباشد به صاحبش برگردانده شده و قبول نمیشود، و جز مشقت و خستگی، چیزی از عمل برای شخص بدون اخلاص باقی نمیماند.
- علم: چونکه مربیِ عالم و دانا، به حال و وضع کودک آگاه میباشد برخلاف جاهل که فرصت را تباه میکند و نتیجهی بدی حاصل مینماید.
- حکمت: هنگامیکه مربی هر چیزی را سر جای خودش قرار میدهد امور، نتیجهی خوب میدهد و تربیت، ثمربخش میشود زیرا مأموریت مربی اینست که به درون نفس نفوذ کند و به بهرهبرداری آن به منظور جهتدهی و تربیت کودک بپردازد.
- باور به عمل تربیتی: براستی که تربیت، بخشش و موهبتی روحی و معنوی است و کسی که به پروسه و عمل تربیتی باور ندارد نمیتواند این نوع موهبت و بخشش را تقدیم دیگران کند.
- توسعهگزینی: چنانکه مربی به توسعه و تکامل امکانات و توانمندیهایش توجه نشان میدهد تا به سطحی برسد که او را قادر به ایفای نقش تربیتیاش بسازد.